متولد مهر (دخمه ای برای همدلی)

"خرد" از آن کسی است که بیاندیشد.

متولد مهر (دخمه ای برای همدلی)

"خرد" از آن کسی است که بیاندیشد.

ویژگی های خدایان ایرانی

 

 

خدایان ایرانی نسبت به دیگر کشور‌ها که برای هر پدیده خدایی دارند و در بعضی موارد شمار این خدایان به میلیون هم می‌رسد، بسیار کم تعدادند و این اندیشه به توحید نزدیک‌تر است. “هرودوت” تصریح می‌کند که ایرانیان به جای معابد در فضای باز و قلّه‌ی کوه‌ها خدایان خود را نیایش می‌کنند[۱]. زیرا آن‌ها وجود خدایان خود را در همه جا احساس می‌کردند و آن‌ها را تنها به داخل محوّطه‌ی معابد محدود نمی‌کردند. 

.

ادامه مطلب ...

زندگی مشترک...

 

 

روزگار عجیب و غریبی شده. هنوز معنای واقعی زندگی مشترک را نفهمیده ام. 

به انسانها و اشخاص دور و برم و جامعه دقت می کنم.  

زنها و مردهایی که گرداننده خانواده و اجتماعی کوچک از جامعه ای بزرگ هستند. 

چیزهای می بینم و می شنوم که معنای خیلی چیزها را برایم نقض می کند. 

مردها به دنبال غیر و زنها هم... شاید یاد شیطنت های دوران نوجوانیشان هستند و یا به دنبال  کمبودهای که سرنهفته دارند.   

از هر دری وارد می شوم تا دریابم، نمی شود. و در تمام  مسیرهای سیر شده آخرش به در بسته ای بنام "فرهنگ" روبرو می شوم. که متاسفانه شاخه های بسیاری چون اقتصاد، اجتماع، سیاست، دین، و آموزش او را آبیاری می کنند. اما نه برای درست شدنش...

نتایج اخلاقی ازدواج کردن آقایون (طنز)

 

 

  

 

قبل از ازدواج : خوابیدن تا لنگ ظهر
بعد از ازدواج : بیدار شدن زودتر از خورشید
نتیجه اخلاقی : سحر خیز شدن

 

قبل از ازدواج : رفتن به سفر بی اجازه
بعد از ازدواج : رفتن به حیاط با اجازه
نتیجه اخلاقی : معتبر شدن 

ادامه مطلب ...

دره ستارگان قشم، شاهکار طبیعت

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org 

 

دره ستاره ها با قدمت حدود 2 میلیون سال، که بر اثر فرسایش خاک، سنگ و ماسه ناشى از باد و باران و رگبارها به وجود آمده است، شاهکار کم نظیر طبیعت در جزیره زیباى قشم است. قدمت دره ستاره ها مربوط به دوره زمین شناسى سنوزوئیک (حدود 2 میلیون سال) است. 

 

ادامه مطلب ...

داستان کوتاه ___ نوشته روی دیوار

 

 

مادر خسته از خرید برگشت و به زحمت زنبیل سنگین را داخل خانه کشید. پسرش دم در آشپزخانه منتظر او بود و می خواست کار بدی را که تامی کوچولو انجام داده، به مادرش بگوید. وقتی مادرش را دید به او گفت: «مامان! مامان ! وقتی من داشتم تو حیاط بازی می کردم و بابا داشت با تلفن صحبت می کرد تامی با یه ماژیک روی دیوار اطاقی را که شما تازه رنگش کرده اید، خط خطی کرد!»

مادر آهی کشید و فریاد زد: «حالا تامی کجاست؟» و رفت به اطاق تامی کوچولو.
تامی از ترس زیر تخت خوابش قایم شده بود، وقتی مادر او را پیدا کرد، سر او داد کشید: «تو پسر خیلی بدی هستی» و بعد تمام ماژیکهایش را شکست و ریخت توی سطل آشغال.
تامی از غصه گریه کرد. ده دقیقه بعد وقتی مادر وارد اطاق پذیرایی شد، قلبش گرفت و اشک از چشمانش سرازیر شد.

تامی روی دیوار با ماژیک قرمز یک قلب بزرگ کشیده بود و درون قلب نوشته بود: مادر دوستت دارم!
مادر درحالی که اشک می ریخت به آشپزخانه برگشت و یک تابلوی خالی با خود آورد و آن را دور قلب آویزان کرد. ب
عد از آن، مادر هرروز به آن اطاق می رفت و با مهربانی به تابلو نگاه می کرد!  

 

خلیل جوادی ___ چوب زبان

 

 

ما  در اوج  شکفتگی  پژمردیم

یعنی  در حال زنده بودن مردیم

 

بعضی نان  زبانشان را خوردند

ما هم چوب زبانمان را خوردیم 

زنده ام...

 

 

 

اشاره: 

جرات و شهامت کسی را نجات نخواهد داد، ولی نشان می دهد که روح او هنوز زنده است. 

 "جورج برنارد شاو" 

  

پی نوشت: 

آری هنوز هم زنده ام و زنده خواهم ماند. حتی اگر آسمان زندگیم سخت تار شود و زمین سراسر نرده کشان... 

حسین پناهی ___ سلام , خداحافظ : بهار 1384-قسمت اول

 

 

سیاه

 

خب ..آره که خیابونا و بارونا و میدونا و آسمونا ارث بابامه

واسه همینه که از بوق سگ تا دین روز

این کله پوکوّ میگیرم بالا

و از بی سیگاری میزنم زیر آواز

و اینقدر میخونم

تا این گلوی وا مونده وا بمونه....

تا که شب بشه و بچپم تو یه چار دیواری حلبی

که عمو بارون رو طاقش

عشق سیاه خیالی منو ضرب گرفته  

.

ادامه مطلب ...