از همه دوستان بخاطر غیبتم عذرخواهی می کنم.
مادربزرگم رو از دست داده بودم.
با تشکر از همه شما دوستان که کامنت گذاشتید و فراموشم نکردید.
شب ... سکوت...
تنها صدای دلخراش تیک تیک ساعت می آید
و گذشت ثانیه هایی که فردایی بی هویت را برایم نزدیکتر می کنند
و پیامی نگران کننده را برایم بهمراه دارند این قوم نفرت بار
"تنهایی"
روزی ملا از همسایه اش که مردی دانشمند بود و ستاره شناسی میکرد پرسید فلانی مرا می شناسی؟
مرد گفت: نه!
ملا گفت: تو که همسایه ات را نمی شناسی چطور می خواهی ستارگان را بشناسی؟!
ابتدا مطمئن شوید به اندازه کافی وقت دارید و می توانید فکرتان را متمرکز نمائید.
برای انجام این آزمون باید تصویر موقعیتهای گفته شده را به ذهن بیاورید و خود را در آن موقعیت قرار دهید.
اشاره:
زنی پس از ازدواج به این نتیجه می رسد که زندگیش دچار پوچی شده. طلاق می گیرد و به سفر می رود.
درباره:
* "بخور، نیایش کن، عشق بورز" اثر ریان مورفی است که براساس کتابی به همین نام نوشته ی الیزابت گیلبرت ساخته شده است.
* نگاهی به زندگی. شاید به راستی زندگی ما انسانها از همین 3 خصلت شکل می گیرد. در هر حال چه موافق و چه مخالف باشیم فیلم روان و چشم نوازی را در عین غیر واقعی بودن بعضی سکانسها شاهد هستیم. فیلمی درام و تاثیر گذار که مخاطب را در دنیای خودش سیر می دهد. و حتی اگر مخاطب پیش زمینه ای از رفتارهای شخصیت این فیلم در خود ببیند کاملا وی را مجذوب خود می کند.
* فیلم سرشار از ایجاد صحنه های خوش رنگ و دل انگیز است. دنیایی که ریان مورفی برای داستان در نظر گرفته بسیار روح نواز است. "بخور، نیایش کن، عشق بورز" از 3 قسمت شکل گرفته که هر کدامشان در کشوری اتفاق می افتد. ایتالیا، هندوستان و جزیره ی بالی هر سه شهر سیر و سلوک شخصیت اصلی داستان است که با بازی جولیا رابرتز بر روی پرده روایت می شود. بخش ایتالیا و جزیره بالی بسیار خوب از کار در آمده. اما بخش هندوستان نفس گیر و بی هویت شکل گرفته.
* موسیقی بسیار خوب فیلم توانسته مخاطب را با دنیای داستان همراه کند. مخصوصا ترانه هایی که برای فیلم در نظر گرفته شده.
* بازی بسیار روان و یکدست جولیا رابرتز یکی از بهترین نقش های وی است که در فیلمهایش دیده ام. شخصیتی سردرگم اما در عین حال شیرین و انعطاف پذیر برای رسیدن به مقصد، که انصافا رابرتز بسیار خوب از پس اش برآمده است.
راستش ما دیدیم مجلس خیلی وقت است دارد با دو واژه «ازدواج مجدد» و «ازدواج موقت» بازی می کند و توی سر خودش می زند تا بگوید من به فکر حمایت از خانواده هستم. کسی هم نمی گوید این چه جور حمایتی است که فقط دو جور ازدواج خشک و خالی را در برمی گیرد، تازه همان دو تا را هم مدت هاست زورش نمی رسد تصویب کند
.
.
.
روزی ملا در خانه ای رفت و از صاحبخانه قدری نان خواست، دخترکی در خانه بود و گفت: نداریم!
ملا گفت: لیوانی آب بده!
دخترک پاسخ داد: نداریم!
ملا پرسید: مادرت کجاست؟
دخترک پاسخ داد: عزاداری رفته است!
ملا گفت: خانه شما با این حال و روزی که دارد باید همه قوم و خویشان به تعزیت به اینجا بیایند نه اینکه شما جایی به عزاداری بروید!