متولد مهر (دخمه ای برای همدلی)

"خرد" از آن کسی است که بیاندیشد.

متولد مهر (دخمه ای برای همدلی)

"خرد" از آن کسی است که بیاندیشد.

فیلمهای جشنواره ___ جرم

 

چهار شنبه  27/11/89

سینما ایران شیراز_ 30/18

 

اشاره:    

 

رضا از زندان آزاد می شود. به دنبال شخصی است برای کشتن. اما می فهمد کارش ناحق است. پس مقتول عوض می شود...

* جرم اثر جدید مسعود کیمیایی، اثری قابل تحسین و بی ریا است.

* ارتباط خوبی با فیلم برقرار کردم. حس کردم فیلم از 50 سال پیش نیومده. مال الان بود. الان الان.

سینما رو داشتم حس می کردم. نماها، شخصیت ها، دیالوگ ها، موسیقی، داستان، همه همه رو حس کردم با جرم.

* بهترین تصویرها در این چند سال اخیر رو در این فیلم دیدم. موسیقی متن یک ارتباط  خوب سمعی با مخاطب برقرار می کرد.

*  قهرمان پروری در سینمای کیمایی جایگاه خاصی داره. شخصیت رضا در جرم، شخصیتی از جنس انسانهاست. از جنس مردم. با نگاه انساهای خاصی که با دیدهای پاکی که شاید کمتر کسی و بهتر بگم هیچ کس در این سینما جرات پرداختن به آنها را ندارد. و فقط کیمیایی است که هنوز از آنها می گوید.

* اشکال کار در کش دادن بعضی سکانسها است که کمی مخاطب را ازارتباط با فیلم دور می کند. فکر می کنم تدوینی دوباره به جان گرفتن آن سکانسها هم کمک می کند.

* در چند صحنه شاید احساس کنید کارگردان و عوامل در فیلم سوتی می دهند و صحنه های 50 سال پیش رو نمی بینید. مثلا دیدن پیکان بار و پراید و بعضی فضاها مانند مغازه اجناس لوکس و لباس فروشی و لباسهای که زنهای موجود در آن سکانسها پوشیده اند.

اینها سوتی نیست. اینها کلید هستند. کلید امروزی بودن فیلم کیمیایی. کیمیایی مخطبش را گول نمی زند. صاف صاف است. فیلم را برای امروز ساخته. برای جان گرفتن "رضاهای" امروز.

* بازیها حساب شده و همه شخصیت های خوب روایت می شوند. همه جای خودشان هستند  و خوب کار خود را انجام می دهند.

 

فیلمهای جشنواره ___ ارتباط خانوادگی

 

 

سه شنبه  26/11/89

سینما سعدی شیراز_ 30/18

 

اشاره:    

 

پدر و مادر سالخورده ای برای دیدار فرزندانشان عازم سفر می شوند و با بی مهری فرزندان مواجه می شوند.

* فیلم ارتباط خانوادگی ساخته نادر مقدس اثری مرتبط با خانواده های سنتی و ایرانی و همچنین در بردارنده مفاهیمی است که انسان امروز چندان مقید به رعایت کردن آنها نیست.

فیلم به لحاظ روایت قصه، فیلمی ساده و بی ریا و بدور از ذهن زدگی روشنفکرانه است. فضای بوجود آمده برای مخاطب لحضاتی را  ایجاد می کند که به تامل درباره ی روابط خود با نزدیکان و حتی با خودشان  بیافتند.

جدا از اینکه این فیلم از لحاظ فنی و ساختاری و سینمای حرفی برای گفتن نداشت و به آن هم اشاره نمی خواهم کنم، نکته ای که این فیلم را با فیلمهای دیگر این روزگار ما متمایز می کند روایت سنت هایی هست که برای هر خانواده ای ملاک بوده. اما با زندگی ماشینی و توسعه یافتن ذهن اشخاص، این سنت ها جای خود را به غیر معمولی ترین تفکرات و انگیزه هایی می دهد که چه بسا باعث نابودی و پوچی انسان امروز گردد.

در کل به لحظ پیام انسان منشانه ای که در فیلم است و اینکه تفکرات بی بند و بار و صرفا پول درآوردن به هر قیمتی را در بعضی از فیلم های  سخیف و بی معنای این سالهای سینمای ایران می بینم، به این فیلم احترام انسانی می گذارم.

سعی شده در حد ممکن شخصیت ها باز شوند و تا حدودی فیلم نامه و حتی کارگردان موفق بوده اند. 

بازی ها هم با تلاش خوب بازیگران همراه است. بازی علی نصیریان و بهروز بقایی و هر دو فرزند بهروز بقایی که اسم شان خاطرم نیست بازی های خوبی در آمده اند. 

البته با دیدن این فیلم یاد فیلم های "قصه توکیو"، "گاهی خوشی گاهی غم" و "حال همه خوب است (رابرت دنیرو)" می افتید، که چندان ناراحت نشوید. چون فیلم ساده و بی ریا است و نمی خواهد مقام خود را در جای غیر خود قرار دهد.

 

 

فیلمهای جشنواره ___ آسمان هشتم

 

 

دوشنبه  25/11/89

سینما ایران شیراز_ 30/20

 

اشاره:   

 

خانواده ای برای معالجه فرزندشان از کشور آذربایجان به مشهد مسافرت می کنند.

* آسمام هشتم اثر حسن نجفی، یکی از ضعیف ترین فیلم هایی بود که در جشنواره دیدم. 

چه به لحاظ داستانی، چه به لحاظ فنی، چه به لحاظ سینمایی هیچ نقطه مثبتی در این فیلم ندیدم. 

حتی طرح داستان هم خطرناک است و بجای این که تصویری مثبت برای بیننده پدیدار شود، برعکس باعث دلزدگی مخاطب از ایده و قصه می شود.

 

فیلمهای جشنواره ___ آسمان محبوب

 

 

دوشنبه  25/11/89

سینما ایران شیراز_ 30/18

 

اشاره:  

 

دکتری می فهمد مرض لاعلاجی گرفته و دست به خودکشی می زند...

آسمان محبوب ساخته داریوش مهرجویی تعجب برانگیز ترین فیلمی بود که درجشنواره امسال دیدم.

فیلمسازی که با ورودش به سینمای ایران، روند سینما را تغییر می دهد و سینمای موج نو را در ایران پدید می آورد هدفش از ساخت این فیلم چه می تواند باشد.

به این موضوع نمی پردازم و فقط به بیان چند نکته از فیلم اشاره می کنم.

* مشکل فیلمنامه در این اثر کاملا مشهود است. مشخص نمی شود هدف بیان چیست. دیالوگ های ضعیف و دنیایی سوال که چندان توجیح پذیر هم نیستند.

* فضای فیلم به قصه نمی خورد. تاریک و پوچ. برعکس بجای اینکه رستگارمان کند، دلگیر کننده می شویم.

*  وقتی طرحی در داستان نباشد و دیالوگی هم ارائه نشود، بازیگر هم مشخص نمی شود چه می خواهد در فیلم انجام دهد. مشکلی که تمام بازیگران در فیلم با آن مواجه اند. ضعف بازیگری چنان مشهود است که بازیگران را به مانند کابوسی هولناک در فیلم فرض می کنید.

* شخصیتها سربسته و قهر با مخاطب. انگار هر کس برای خودش هست. حتی الاغ داستان هم برای خودش می رود و می آید.

* اشکالات فنی هم که بسیار. فقط شوکه هستم و نمی دانم چه بنویسم.

اما مهرجویی تغییر دهنده بوده در این سینما. حال چه شده که تغییر کرده برایم دنیایی از سوالات دارد.

 

فیلمهای جشنواره ___ آینه های روبرو

  

یک شنبه  24/11/89

سینما سعدی شیراز_ 30/20

 

اشاره: 

 

دختری که ترنسکچوال ( فراجنس ها )است و دلش می خواهد برخلاف نظر پدر و حتی جامعه به علاقه دل خودش دست یابد و پسر شود.

اولین کار نگار آذربایجانی از جهاتی قابل تامل است:

* اولا این فیلم باید مستند می شد و حتی در بخش مسابقه هم نباید می بود. اما من به شخصه موافق این هستم که بعضی مسائل اجتماعی و فرهنگی را که در جامعه فرهنگ سازی نشده و برای مردم جا نیافتاده، باید سریعتر و حتی توسط رسانه های ارتباط جمعی برای جامعه باز شوند و به آنها پرداخت شود.

* به عنوان اولین کار کارگردان فقط طرح و جسارت او را می پسندم و چند سکانس درام نیمه دوم فیلم که به دلیل تاثیرگذاری بر مخاطب عام در فیلم جای گرفته است. البته بقیه کار سرشار از اشکال است که چندان به عنوان اولین کار کارگردان نمی توان خرده گرفت.

* هر اثر و موضوع خاص برای مطرح شدن در جامعه احتیاج به نوع بیان و کاری جدید دارد که این فیلم نتوانسته از پس اش بر بیاید.

* پلانها طولانی و بی تحرک گرفته شده که اثر را بیشتر شبیه مصاحبه خبری می کند تا مستند، چه برسد به سینمایی.

* بازی بازیگر نقش آدینه (ادی) بسیار خوب بوده و شخصیت قابل قبولی از خود ارائه می دهد که براحتی نمی توان از بازی اش چشم پوشید.

* آخر فیلم بیشتر شبیه سینمای هند و تاثیر پذیر داشتن کارگردان از سینمای بالیوود است و امید اورجینال بودن سوژه و روایت و داستان را از مخاطب می گیرد.

* از تلاش کارگردان برای پرداختن و جسارت برای اجرای دغدغه اش و فرهنگ سازی از طریق رسانه ای بزرگ تشکر می کنم.  

 

به امید اینکه روشنفکران و مدعا داران فرهنگ و سینما دانان، ذره ای از جسارت و تلاش این کارگردان را داشته باشند.

 

   

فیلمهای جشنواره ___ آلزایمر

یک شنبه  24/11/89

سینما سعدی شیراز_ 30/18

 

اشاره:   

 

مردی در تصادف 20 سال پیش آتش می گیرد. اما زن او پس از این همه سال قبول نمی کند شوهرش مرده.

فیلم آلزایمر از دو جهت قابل بررسی است: 

1_ از داستان فیلم شروع می کنم. واقعن مانده ام چطور یک فیلمنامه نویس که داستانی را در ذهنش پرورش می دهد، به جذابیت و گیرا بودن قصه اش هم برای خود و هم برای مخاطبش چندان توجهی نمی کند.

چطور می شود آدمی شازده کوچولو را بخواند و پس از چند سطر شیفته داستان نشود و تا آخر ادامه اش ندهد!

هر داستان و قصه ای اولی دارد و آخری. و بین این دو مرحله روایت بین داستان است که اول را به آخر سوق می دهد.

یک مشکل که اکثر فیلمهای این چند ساله سینمای ایران با آن روبرو هستند همین است. رعایت نکردن این اصول قصه پردازی. یا اصلا این 3 فاکتور را ندارند یا اگر هم دارند اصول و قوانین را رعایت نمی کنند.

قصه پردازی که به جذاب بودن و تفکر کردن مخاطب و خواننده اش در پس دیدن و خواندن کارش اهمیتی ویژه ندهد، مطمئنا اثرش به در بسته می خورد و بی هدف می ماند.

فیلم آلزایمر هم دچار چنین فقری است. اول قصه به نسبت ارائه می شود. اما کاراکترها برای مخاطب گنگ و بی هویت می مانند و ناشناس. اشاره می کنم به شخصیت قریبیان و تا حدودی کرامتی که چندان با مخاطب خودشان ارتباط برقرار نمی کنند.

آخر فیلم هم، خارج از اینکه نسخه ای برای تماشگر نمی پیچد، اما مخاطب را گمراه می کند. همه بر زندگی قبلیشان بر می گردند و انگار نه انگار. پس هدف روایت چه بوده و چه فلسفه ارائه ای باید برای من بیینده به همراه داشته باشد؟

روایت بین داستان از دو فاکتور دیگر قصه  تا حدودی بهتر درآمده، که البته آن را به کار کارگردان ربط می دهم و بازی بازیگران.

2_ اما جدا از این بررسی راجع به داستان و فیلمنامه، فیلم آلزایمر ویژگی هایی دارد که راحت نمی شود از کنار آنها گذشت: 

اول اینکه فضای فیلم خوب درآمده. همه چیز سعی شده سرجای خودش باشد. میزانسن، گریم، دوربین، بازی ها و البته در پس همه اینها کار خوب کارگردان است که این فضا را بوجود آورده.

دوم بازی های بازیگران است که بسیار زیبا و درخشان ظاهر شده اند و حتی به جرات می توان گفت بازیگران عامل اصلی برتر جلوه نشان دادن این فیلم هستند.

سوم اینکه کارگردان تحت تاثیر فضای دو فیلم "شهر زیبا" و "هیچ" قرار گرفته و البته این فضاها با فیلمش منطبق درآمده.

البته ایراد به کارگردان چندان روا نیست. چرا که آن دو اثر اختراعی در سینمای ایران محسوب می شوند.

احمد رضا معتمدی هم خیلی سعی کرده این فضاها را در اثر خودش بپوشاند. اما خوب تقصیری هم ندارد. اجرای استانداردهای از قبل تایید شده، تقلید محسوب نمی شود.

 

فیلمهای جشنواره ___ قلب سیمرغ

شنبه  23/11/89

سینما ایران شیراز_ 30/20

  

اشاره: 

قلب سیمرغ باید از اهریمن زمان گرفته شود و به سیمرغ باز گردد تا دنیا از تاریکی بیرون آید.

___ این پویا نمایی نتوانسته قصه خوب و کار خوبی را به بیینده نشان دهد. اما خوب باید به فقر فنی و این نوع کارها در ایران هم اشاره کرد.

در سینمای ما این نوع اثرها باید جای تامل و تشویق خاص برای کار کردن داشته باشند. هرچه بیشتر به این نوع نگاهها و تشویق برای ساختن اهمیت داده شود، مطمئنا باید به پیشرفت آینده این نوع ژانر در سینمای ایران خوشبین بود.  

 

اما نکاتی هم هست که در همین دوران پی ریزی اش باید به آن توجه داشت.

1_ مخاطب خود را مشخص کنیم.

فیلم قلب سیمرغ مخاطب بزرگسال را هم اذیت می کند. چه برسد به کودکان و نوجوانان.

تصاویر و شخصیت های داستان بسیار هولناک و ترسناک هستند که مخاطب نمی تواند با آنها ارتباط برقرار کند. 

2_ به جهانی شدن اثر بیاندیشیم.

با یک روایت داستانی خوب و گیرا می شود، چرا که نه. الان بخشی زیادی از مردم دنیا حتی دنبال نکنندگان همیشگی سینما و فیلم، اکثر شخصیت های انیمیشن ها را می شناسند. (نمو، شرک و ...)

پس مطمئن باید بود که دنیای انیمیشن راحت می تواند مرزها را بشکند و دنیا را در تسخیر خود درآورد.

به شرطی که بر روی داستان و شخصیت خوب کار شود. 

3_ فضای فیلم و شخصیت ها را مورد مقبول تمام سنین طراحی کرد.

در این روش به طور یقین تمرکز فیلم بر روی کودکان و نوجوانان باید باشد. اما در واقع این نوع مخاطب خاص، بزرگان خود و در ورای آن مخاطب بیشتری را به دیدن فیلم می کشاند.

 

 

فیلمهای جشنواره ___ یک حبه قند

شنبه  23/11/89

سینما ایران شیراز_ 30/18

 

اشاره:  

خانواده ای در تلاطمات زندگی به تصویر کشیده می شوند.

__ انتظاراتم به هدر رفت. روزی که شنیدم میرکریمی اثری جدید ساخته فکرش را هم نمی کردم با چنین فیلم ضعیفی روبرو شوم.

فیلمنامه ای بی هدف و بد در به تصویر کشیدن خانواده ای که شخصیت هیچکدام روشن نیست و تا آخر فیلم هم روشن نخواهد شد.

لهجه ای که بازیگران از پس بیان خوب آن بر نمی آیند. و ای بسا اگر از بازیگران بومی استفاده می شد، شیرینی لهجه حداقل تماشگر را ترقیب به دنبال کردن اثر می نمود.

شلوغی کارکترها در نیمه اول فیلم بیشتر تماشگر را از پلانهای خوب کار شده فنی و سینمایی دل زده می کند و مخاطب ارتباط خوبی با سیر داستان نمی تواند پیدا کند.

فضای خوبی برای این فیلم در نظر گرفته شده و تمامی پلانها با دقت و میزانسن های مناسب اجرا شده اند. اما پراکنندگی و دنبال نکردن تم واحدی در داستان، فیلم را به لبه پرتگاهی می کشاند که کارگردان به زور خود و فیلمش را از خطر سقوط نگه می دارد.

البته جدا از داستان هرز شده می توان به نکات مثبتی در فیلم اشاره کرد.

لوکیشن و فضا سازی بسیار زیبا ، طراحی صحنه و لباس منطبق بر داستان، تصویر برداری و صدا گذاری خوب و ممتد و واحد، گریم و تدوین بسیار خوب فیلم از نکات مثبت این اثر است.

بازی بازیگران هم به دلیل پراکندگی کاراکترها و شلوغی فیلمنامه خوب در نیامده است.

به طور محسوسی می توان به بازی نگار جواهریان و سعید پورصمیمی در فیلم اشاره کرد.

به نظرم این فیلم در رشته های طراحی صحنه و لباس، فیلم برداری و صدابرداری، بازیگر نقش مکمل زن و مرد،  گریم و حتی تدوین نامزد دریافت سیمرغ شود.

 

فیلمهای جشنواره ___ سفر سرخ

 

پنج شنبه   21/11/89

سینما ایران شیراز_ 30/20

 

اشاره: 

روایت جنگ ایران و عراق. گروهی که دچار حوادثی می شوند و ترجیح می دهند کشته شوند و از وطنشان دفاع کنند. 

 

* این فیلم اولین کار حمید فرخ نژاد در مقام کارگردانی است.

* موضوع فیلم روایت  به نسبت جدیدی در سینمای جنگ و دفاع مقدس را در بردارد، که کمتر کارگردانی جرات پرداخت به آن را در سینمای ایران دارد.

* بزرگترین ضربه توسط فیلمنامه به  فیلم وارد می شود. فیلمنامه ای ضعیف که حتی هدف ساختن فیلم را به بیینده یادآوری نمی کند. و حالت شعار زدگی و نمادین  از حفظ وطن را در خود جای می دهد.

* کار کارگردان جای بسی تامل دارد. البته ضرباهنگ فیلم از اواسط کار بسیار کند می شود و کارگردان سردرگم در روایت می ماند.

* استفاده کامل از شرایط آن منطقه و نشان دادن زندگی بومیان، استفاده از موسیقی متن منطبق بر فرهنگ آن منطقه، گرفتن پلان هایی باور پذیر در چند سکانس، امید واری به کار فرخ نژاد را در مقام کارگردان در کارهای بعدی بیشتر می کند.

* شخصیتی که صادقی نقش آن را ایفا می کند که بیسار هم خوب از کار درآمده، حذفش در اواسط فیلم یکی از نقاط ضعف فیلمنامه است که می توانست جلوی کندی فیلم را بگیرد.

* بازی بسیار بد و سطحی غزل صارمی و برزو ارجمند هم از نقاط ضعف فیلم است.

* البته بازی روان و ساده حبیب دهقان نسب باور پذیر و خوب درآمده است.

* کودن و بی مصرف نشان دادن دشمن باز هم مورد منطقی ای  برای سینمای جنگ ما نیست. عملی که باید بیشتر به آن پرداخت می شده در این فیلم هم رعایت نمی شود.* به نظر من این فیلم برای اکران عمومی نیاز به تدوین مجدد و کوتاه شدن و حذف بعضی سکانسها دارد.

 

فیلمهای جشنواره ___ خانه امن است

 

پنج شنبه   21/11/89

سینما ایران شیراز_ 30/18

اشاره: 

 

گروهی دانش آموز بی سرپرست  در زمان جنگ در مرکز تربیتی ای نگهداری می شوند. و هر کدام با اتفاقاتی روبرو می شوند. 

 

 

* راجع به این فیلم نظر خاصی ندارم. حتی دیدنش را به دشمنانم هم پیشنهاد نمی دهم.