•
سرزنش کردن : مردها دوست ندارند که زن ها آنان را سرزنش کنند و راه
درست را به آنان نشان دهند.
•
گوش دادن به حرف های مردان : یکی از علت هایی که مرد سفره ی دلش را
برای زن باز نمی کند و غم دل با او نمی گوید این است که زن با دقت
و توجه و دلسوزی به حرفهای مرد دل نمی سپارد. در چنین شرایطی مرد
از این بیم دارد که مورد تمسخر زنش قرار بگیرد اینگونه زنها باید
راه درست شنیدن و علاقه نشان دادن به حرفهای مرد را یاد بگیرند.
.
.
.
ادامه مطلب ...
•
یک زن هرگز از ابراز عشقهای مرد زندگیش خسته نخواهد شد. به زبان
آوردن دوستت دارم موجب میشود که زن به عشق واقعی مرد زندگیش پی
ببرد و آن را احساس کند.
•
یک زن به دریافت عاشقانه چند شاخه گل، هدایای کوچک و ابراز عشقهای
بی اختیار، عشق میورزد.
•
زمانی که مردی به زنی چند شاخه گل تقدیم میکند و یا یادداشت های
عاشقانه اش را نثارش میدارد، به آن زن اجازه میدهد تا بداند تا
چه اندازه منحصر به فرد است.
•
وقتی زنی عاشق میشود، احساس زیبایی و زنانگی در او به چندین برابر
میرسد.
درس اول:
یه روز مسوول فروش ، منشی دفتر ، و مدیر شرکت برای ناهار
به سمت سلف قدم می زدند… یهو یه چراغ جادو روی زمین پیدا
می کنن و روی اون رو مالش میدن و جن چراغ ظاهر میشه… جن
میگه: من برای هر کدوم از شما یک آرزو برآورده می کنم…
منشی می پره جلو و میگه: «اول من ، اول من!… من می خوام که
توی باهاماس باشم ، سوار یه قایق بادبانی شیک باشم و هیچ
نگرانی و غمی از دنیا نداشته باشم»… پوووف! منشی ناپدید
میشه… بعد مسوول فروش می پره جلو و میگه: «حالا من ، حالا
من!… من می خوام توی هاوایی کنار ساحل لم بدم ، یه ماساژور
شخصی و یه منبع بی انتهای آبجو داشته باشم و تمام عمرم حال
کنم»… پوووف! مسوول فروش هم ناپدید میشه… بعد جن به مدیر
میگه: حالا نوبت توئه… مدیر میگه: «من می خوام که اون دو
تا هر دوشون بعد از ناهار توی شرکت باشن»!
نتیجهء اخلاقی :
اینکه همیشه اجازه بده که رئیست اول صحبت کنه!
زیاد شنیدید که میگن دنیا چقدر
کوچیکه ! البته از اون جهت که خیلی چیزهای دنیا به همدیگه ربط
دارند ولی اگه بخواهیم مقیاسی رو برای دنیا در نظر بگیریم می بینیم
دنیا خیلی بزرگتر از اونی هست که حتی در تصور ما جا بگیره. کاری به
کهکشانها و زمینی که در اون زندگی می کنیم نداریم ولی حتی اگر به
ضروریات ریز و درشتی که در زندگی روزمره از اونها استفاده می کنیم
توجه کنیم به نوعی احساس کوچکی می کنیم، احساسی کودکانه و اینکه
تصور می کنیم چقدر حجم گستره ای که زندگی ما رو در بر گرفته بزرگ و
غیرقابل محاسبه است ...
برداشت از این اختلاف حجم، سوژه ای شد تا کریستوفر بوفولی که یک
عکاس و هنرمند فرانسوی است با دیدگاهی شوخ طبعانه و با بهره گیری
از سفرهای گالیور به جزیره خیالی لیلیپوت، زندگی آدم ها رو در
دنیای با عظمت و سرشار از نعمت های خداوند در فضایی قرار دهد تا
پیکره های کوچک آدم ها در دنیایی بزرگتر از آنچه که بطور معمول
بنظر می رسد را تداعی کند.
او عقیده داره حتی تفکرات آدمی نیز جزئی از همین نعمات به حساب
میاد چرا که عقل آدمی است که باعث تعالی و شناخت دنیای اطراف شده و
اکتشافات و اختراعاتی رو در دنیای پیرامون خودش بوجود آورده و می
توان گفت تفکر و تعقل آدمی اگر در حجم مقایسه شود به مراتب از جسم
او نیز بزرگتر است.