فرمانروایی که می کوشید تا مرزهای جنوبی کشورش را گسترش دهد، با مقاومتهای سرداری محلی مواجه شد و مزاحمتهای سردار به حدی رسید که خشم فرمانروا را برانگیخت و بنابراین او تعداد زیادی سرباز را مامور دستگیری سردار کرد. عاقبت سردار و همسرش به اسارت نیروهای فرمانروا درآمدند و برای محاکمه و مجازات با پایتخت فرستاده شدند.
فرمانروا با دیدن قیافه سردار جنگاور تحت تاثیر قرار گرفت و از او پرسید: ای سردار، اگر من از گناهت بگذرم و آزادت کنم، چه می کنی؟
سردار پاسخ داد: ای فرمانروا، اگر از من بگذری به وطنم باز خواهم گشت و تا آخر عمر فرمانبردار تو خواهم بود.
فرمانروا پرسید: و اگر از جان همسرت در گذرم، آنگاه چه خواهی کرد؟
سردار گفت: آنوقت جانم را فدایت خواهم کرد!
فرمانروا از پاسخی که شنید آنچنان تکان خورد که نه تنها سردار و همسرش را بخشید بلکه او را به عنوان استاندار سرزمین جنوبی انتخاب کرد.
سردار هنگام بازگشت از همسرش پرسید: آیا دیدی سرسرای کاخ فرمانروا چقدر زیبا بود؟ دقت کردی صندلی فرمانروا از طلای ناب ساخته شده بود؟
همسر سردار گفت: راستش را بخواهی، من به هیچ چیزی توجه نکردم. سردار با تعجب پرسید: پس حواست کجا بود؟
همسرش در حالی که به چشمان سردار نگاه می کرد به او گفت: تمام حواسم به تو بود. به چهره مردی نگاه می کردم که گفت حاضر است به خاطر من جانش را فدا کند!
به گزارش روابطعمومی جشنواره فیلم فجر، اسامی فیلمهای بخش مسابقه سینمای ایران پس از ارتقای 50 درصدی تعداد فیلمها به پیشنهاد معاون امور سینمایی و استقبال هیئت انتخاب جشنواره پس از ساعتها بازبینی و بررسی آثار رسیده به اعلام شد و 5 فیلم اینجا بدون من، پاریس تا پاریس، سعادت آباد، ندارها و سیب و سلما به فهرستی که پیشتر توسط روابط عمومی جشنواره اعلام شده بود، اضافه شدند.به فهرست زیر، احتمالا یک فیلم دیگر اضافه خواهد شد و هیئت انتخاب پس از بررسی فیلمهایی که شانس حضور در بخش مسابقه را دارند، نام این فیلم را اعلام خواهد کرد تا فهرست نهایی فیلمهای بخش مسابقه سینمای ایران (سودای سیمرغ) در بیست و نهمین دوره جشنواره فیلم فجر تکمیل شود.
«کلمان هورات» می نویسد :
ادامه مطلب ...«پیش از ظهور اسلام عرب های بادیه نشین شعر و موسیقی داشته اند ولی تشکیل و بسط آن بر ما مجهول است. شاید طرز حرکت شتر هنگام راه رفتن و گذاردن پاهایش با آن همه نظم بر روی زمین، موجد آهنگ «حدی» گشته است، آهنگی که ساربانان قافله برای راندن و سرگرمی شتران می خواندند. در آن هنگام ارکستر عربی فقط از آواز، کف (دست زدن) و دف تشکیل می شد ...»
شب سرد و تاریک و بارانی
دل من مانده و یک بخاری
ماهی ام چشمش رفته به خماری
قطره های باران میچکد از شیروانی
دلم فکر تنهایی و عقلم فکر جدایی
کاش میشد بفهم ام چه می خواهم خدایی
شعر چرتی گفتم واسه رفع بی بیخوابی
بجای ماهی ام خودم رفتم تو خماری