تقصیر این قصه ها بود
تقصیر این دشمنا بود
اونا اگه شب نبودن
سپیده امروز با ما بود سپیده امروز با ما بود
کسی حرف منو انگار نمی فهمه
مرده زنده، خواب و بیدار نمی فهمه
کسی تنهایمو از من نمی دزده
درد ما رو، در و دیوار نمی فهمه
واسه ی تنهایی خودم دلم میسوزه
قلب امروزی من خالی تر از دیروزه
سلام مجتبی جان
اقا شعر خیلی قشنگی بودااااااا
مرسی
بی زحمت بیا تو فیسبوک من :
ما که هر چه در خواست دوستی واست فرستادیم قبولمون نکررردی
www.facebook.com/rezaei307
خیلی غمگینه.دلم نمیخواد شعرش و گوش کنم دلم میگیره
سلام مجتبی جان
فکر می کنم بتونم حالتو درک کنم . اگه اشتباه نکنم
در گذشت زمان حال هرانسانی تغیر می کنه و تغیر یعنی فقط بهتر شدن . امیدوارم هر چه دوست داری و تقدیرت در ان باشدوان بهترین باشد فقط برای مجتبی عزیز .