خیابانها بوی سرزندگی و شادابی نمی دهند. انگار آدمهایش رنگ عوض کرده اند.
متکدیان بیشتر از همیشه. زنی بچه در بغل در سرمای شب. شاید چشمان من بد می بینند.
شاید دل من سخت گیر شده است. اما مردهایی را هم میبینم که به سمتم می آیند.
لحظه ای به خودم شک میکنم. شاید در دنیایی دیگر قرار گرفته ام.
چه کسی می داند چه شده. چه کسی جز خود ما مقصریم.
خداوندا تو خود نایب بر حقی... اما چه شد که این شدیم...
خدانکنه دلت بگیره چی شده؟؟
از این زمونه
مطالب جدیدتو خوندم خیلی باحال بید بازم خندیدم توهم بخند
میخندم