متولد مهر (دخمه ای برای همدلی)

"خرد" از آن کسی است که بیاندیشد.

متولد مهر (دخمه ای برای همدلی)

"خرد" از آن کسی است که بیاندیشد.

ادیان در ایران (1) ـ اسلام

   

" دین اسلام " 

 

 

 

 

 

 

دین اسلام 

 

ولادت حضرت محمد 

در عام الفیل (سالى که سپاه ابرهه به قصد تخریب خانه خدا به مکه هجوم آوردند) قادر متعال از نسل اسماعیل پیامبر (علیه السلام) فرزندى به دنیا آورد که قرار بود با ابلاغ آخرین شریعت الهى، بزرگترین تحول را در تاریخ بشریت ایجاد کند، و مکتبى حیات بخش و انسان ساز را به تشنگان معرفت و عدالت عرضه نماید.

 

نام پدر این کودک، عبدالله و نام مادرش آمنه بود. پس از تولد نوزاد، طى مراسمى خاص، نام (محمد) را براى او برگزیدند. این نام را (عبدالمطلب) جد پیامبر انتخاب کرد و مادرش، نام (احمد) را برگزید و در قرآن به هر دو نام اشاره شده است.

 

پدر او بنابر آنچه مشهور است، پیش از ولادت (محمد) از دنیا رفت. تربیت و نگهدارى کودک را عبدالمطلب، جد او و پس از وى ابو طالب، عموى ایشان متکفل شدند.

 

کودک سه روز از مادر شیر خورد. پس از آن، وى را به (ثویبه)، کنیز ابو لهب ـ عموى پیامبر ـ سپردند. او چهار ماه کودک را شیر داد، سپس وى را به (حلیمه سعدیه) سپردند و او آخرین دایه حضرت بود.

 

محمد (صلى الله علیه وآله) در سرزمین سخت و خشن عربستان رشد و کمال یافت. سرزمینى با مردمى خرافى، بت پرست، متعصب، جاهل و نادان مردمى که دختران را زنده ب‏گور مىکردند و گاه به خاطر تعصبات بیجاى قبیله ‏اى، سالها با یکدیگر مىجنگیدند. اگر شتر یک قبیله وارد سرزمین قبیله دیگرى شده و کشته مىشد، همین براى آغاز جنگى بزرگ کافى بود!

 

پیش از بعثت، در میان مردم مکه فقط 17 نفر و در میان مردم مدینه فقط 11 نفر باسواد بودند. کعبه که پایگاه توحید ومرکز یکتاپرستى است، به بتخانه و محل آویختن اشعارى پوچ و بىمحتوا تبدیل شده بود. آثار خداپرستى محو و رذایل، فضایل و فضایل انسانى، رذایل به شمار مىآمدند.

 

محمد در دوران جوانى چنان معروف و خوشنام و درستکار بود که به (امین) ملقّب شد و حتى در میان منازعات قومى، وى را به عنوان داور انتخاب مىکردند. از جمله، هنگام نزاع بین قبایل عرب بر سر نصب حجرالاسود در محل خودش، که میانجیگرى پیامبر، همه را مسرور ساخت و به مشاجره آنها خاتمه داد. در دوران جوانى مدافع سرسخت ضعفا و دشمن سرسخت ظالمان و ستمگران بود. (محمد امین) از امضاکنندگان پیمانى بود که به (حلف الفضول) شهرت داشت و این، پیمانى بود که جمعى براى احقاق حق ستمدیدگان، آن را امضا کردند و آن حضرت در 20 سالگى در آن شرکت داشتند و به آن نیز افتخار مىنمودند. از ایشان نقل شده است: (در خانه عبدالله بن جدعان در پیمانى حضور یافتم که اگر در اسلام هم به مانند آن دعوت مىشدم، اجابت مىکردم. اسلام جز استحکام، چیزى به آن نیفزوده است). 

 

ازدواج و بعثت حضرت محمد 

محمد در آن سن مدتى به چوپانى مشغول بود و گوسفندان اهل مکه را شبانى مىکرد. امانت و حسن شهرت (محمد) سبب شد که خدیجه، دختر خویلد، از ثروتمندان قریش و صاحب قافله‏ هاى تجارى، وى را به استخدام درآورد. سپس پیشنهاد کرد که محمد ریاست قافله تجارى او را که به شام مىرفت به عهده گیرد و در عوض، دو برابر بقیه مزد بگیرد و محمد امین نیز پذیرفت.

 

پیامبر (صلى الله علیه وآله) پیش از بعثت، هر سال مدتى را در غار (حرا) به عزلت و تنهایى مىگذراندند. در این مورد در نهج البلاغه على (علیه السلام) آمده است:

 

(ولقد کان یجاور فى کل سنة بحراء فأراه ولا یراه غیرى: ایشان هر سال مدتى را در غار حرا مىگذراند و من او را مىدیدم و جز من، کسى او را نمىدید) (خطبه 190).

 

روزى آن حضرت در غار حرا مشغول عبادت بود که فرشته وحى نازل شد که (امّى) یعنى درس نخوانده بودند، فرمودند: (من خواندن بلد نیستم) فرشته وحى ایشان را بسختى فشرد و دوباره گفت (إقرأ) و باز همان جواب را شنید. براى بار سوم حضرت را فشرد و گفت: (إقرأ) این بار جواب شنید: (چه بخوانم) فرشته وحى عرض کرد: (إقرأ باسم ربک الذی خلق خلق الإنسان من علق إقرأ وربک الأکرم الذی علّم بالقلم علّم الإنسان ما لم یعلم): بخوان به نام پروردگارت، کسى که آفرید، انسان را از خون بسته آفرید، بخوان، و پروردگارت کریمترین موجودات است، کسى است که با قلم آموخت، به انسان آنچه را که نمىدانست، آموخت (سوره علق، آیات 1 الى 5).

 

بدین سان آیات اول سوره (علق) بر حضرت نازل شد. فرشته وحى سپس عرض کرد: (اى محمد! تو رسول خدایى و من جبرئیلم). حضرت از کوه حرا فرود آمده، به منزل خدیجه بازگشت. چون به منزل وارد شد،  پیامبر فرمودند: (من در خود سرمایى احساس مىکنم، جامه‏اى به من بپوشان!) سپس جامه‏اى پوشیده، خوابید. در این هنگام از جانب حق تعالى وحى آمد: (یا أیها المدّثر قم فأنذر وربّک فکبّر): اى جامه به خود پیچیده، برخیز و انذار کن، و پروردگارت را به بزرگى یاد کن ـ سوره مدّثر) حضرت برخاسته، انگشت در گوش خود گذاشت و فرمود: (الله أکبر، الله أکبر).

 

بر پیامبر (صلى الله علیه وآله) واضح بود، اسلام که همه را به برابرى مىخواند و تبعیض ها و ثروت اندوزىها و بهره کشىهاى ظالمانه را ممنوع مىسازد، در مقابل خود مخالفین بسیارى خواهد داشت، کسانى که حاضر به از دست‏ دادن منافع مادى و معنوى و امتیازات اجتماعى خویش نبودند به یکباره و بدون زمینه سازىهاى قبلى نمىتوان دعوت را علنى کرد. لذا مدت سه سال مخفیانه اسلام را تبلیغ مىکردند. پس از خدیجه، على (علیه السلام) ایمان آورد و اینها تا مدتى تنها کسانى بودند که با پیامبر نماز مىخواندند. سپس، (زید بن حارثه) و به دنبال او سایر مردم ایمان آوردند و نام اسلام شیوع پیدا کرد.

 

سه سال پس از بعثت پیامبر، طى دو مرحله، دستور علنى کردن دعوت به اسلام، از جانب حق تعالى ابلاغ شد. ابتدا دستور رسید که پیامبر (صلى الله علیه وآله) خویشاوندان نزدیک خود را دعوت کند. بدین منظور جلسه‏اى تشکیل شد. در آن جلسه، على (علیه السلام) که نوجوانى بود و ابولهب عموى پیامبر و سایر خویشاوندان حضور داشتند. حضرت رسول (صلى الله علیه وآله) پس از ستایش خداوند و اعتراف به وحدانیت او دعوت خود را علنى کرد و از آنان خواست که به یگانگى خداوند و پیامبرى ایشان اعتراف کنند تا رستگار شوند.

 

در مرحله دوم این آیات نازل شد: (فاصدع بما تؤمر واعرض عن المشرکین إنا کفیناک المستهزئین) (سوره حجر: آیه 94 ـ 95) در این مرحله، پیامبر (صلى الله علیه وآله) همه مردم را بطور علنى و آشکارا دعوت کرد. از اینجا بود که قریش با تمام قوا به مقابله برخاستند. اصحاب پیامبر (صلى الله علیه وآله) را بسختى شکنجه کردند، آنان را تحت شدیدترین محاصره ‏هاى اقتصادى و اجتماعى قرار دادند و حتى با پیشنهادهاى فریبنده خود، خواستند آن حضرت را از ادامه رسالت خود باز دارند، ولى پیامبر با قاطعیت فرمود: (به خدا قسم، اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چیم قراردهید تا از دعوت خود دست بردارم، هرگز چنین نخواهم کرد!).

 

در طى 13 سال که از بعثت پیامبر (صلى الله علیه وآله) مىگذشت، آن حضرت با یاران خود به مدت سه سال در سخت ‏ترین شرایط در شعب ابىطالب (دره ‏اى در میان کوههاى مکه) در محاصره قرار داشتند و آزار مشرکین نیز هر لحظه شدت مىگرفت. 

 

هجرت و تشکیل حکومت اسلامی 

پس از آن، رسول خدا (صلى الله علیه وآله) مخفیانه به مدینه مهاجرت کرده و در آنجا در محیطى امن، حکومتى اسلامى تشکیل دادند. در 10 سالى که از حیات شریف آن حضرت باقى مانده بود، اسلام با سرعتى باور نکردنى گسترش یافت و مرزها را در نور دید.

 

بر طبق گفته مورخین، در طول مدت حکومت اسلامى پیامبر (صلى الله علیه وآله) جنگهاى فراوانى رخ داد که در 26 و به روایتى 27 نبرد، خود پیامبر شخصاً شرکت داشتند (که به این نبردها غزوه مىگویند) و 35 و به روایتى 48 و حتى 66 جنگ نیز تحت فرماندهى منصوبین آن حضرت به وقوع پیوست (که به این جنگها، سریه مىگویند).

 

مهمترین عواملى که در پیشبرد دین اسلام مؤثر بود، در درجه اول، حمایت مالى حضرت خدیجه از ایشان، حمایتهاى سیاسى، اجتماعى (ابو طالب عموى پیامبر) و برخى دیگر از خویشاوندان ایشان از جمله (حمزه سید الشهداء عموى حضرت) و در رأس همگان، امیرالمؤمنین على بن ابى طالب (علیه السلام) که با دفاع دلیرانه خود سد راه تهاجم کفر به سرزمین نوپاى اسلامى گردید، از عوامل مؤثر پیشبرد نهضت اسلام بود. اخلاق حمیده و صبر مردانه پیامبر (صلى الله علیه وآله) نیز دلها را به خود جلب مىکرد.

 

قرآن کریم در مدح پیامبر (صلى الله علیه وآله) مىفرماید: (فبما رحمة من الله لنت لهم ولو کنت فظاً غلیظ القلب لانفضوا من حولک: رحمت الهى سبب شد که با مردم نرمى کنى و ملایمت پیشه سازى و اگر خشن و سنگدل بودى، مردم از اطرافت مىگریختند) (سوره آل عمران: آیه 159).

  

رحلت پیامبر 

پیامبر خدا (صلى الله علیه وآله) در تاریخ 28 صفر سال 10 هجرى در مدینه منوره چشم از جهان فرو بستند و به لقاء الله پیوستند، و این در حالى بود که سر در سینه برادر خویش على بن ابى طالب (علیه السلام) داشتند: (ولقد قبض رسول الله...): و رسول خدا در حالى قبض روح شد که سر بر سینه من نهاده بود و جانش در میان دستانم گرفته شد و من دستم را بر چهره ایشان کشیدم و من متولى غسل آن حضرت شدم . (نهج البلاغه، فیض الاسلام: خطبه 88). 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد